سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه خود را بشناسد به غیر خود آگاهتر است . [امام علی علیه السلام]
 

 

 

عرفانهای کاذب

 همه اینها امروز معنویت خوانده میشوند. و بسیاری از آن‌ها از دل ادیان برنیامده‌اند. شما از فرقه‌های متال و رپ بگیرید تا حتی اسلامگراها، کل این طیف معنویت‌گرا نامیده می‌شوند که بعضی‌هایشان به سنت‌های راستین معنوی و الهی روی آوردند و برخی بیرون این حوزه هستند.

اگر بخواهیم مصداقی صحبت کنیم باید بگوییم معنویت‌گرایی مورد بحث از مواد مخدر شروع می‌شود و حتی روابط آزاد سکس را هم به اسم معنویت‌گرایی شامل می‌شود، تا ریاضت کشیدن و رژیم‌های غذایی ویژه‌  مثل گیاه‌خواری و اعتقاد به تناسخ. حتی بسیاری از معنویت‌های انحرافی اعتقاد به خدا را هم اما به صورت خیلی تحریف شده مطرح می‌کنند. مثلا مکتب اکنکار صریحا خدا را مطرح می‌کند، اما این حرف‌ها هماهنگ با مبانی مستحکم دینی نیست. و نمی‌تواند واقعاً زندگی انسان را تغییر دهد. ممکن است او را آرام یا سرگرم سازد تا دیگر مثل دهه‌های گذشته دست به جنبش‌های فراگیر اجتماعی نزند، و منافع سرمایه‌داری و نیروهای مسلط دنیا را به خطر نیاندازند اما از این که به راستی روح انسان را به سرچشمه اصلی و الاهی آن باز گرداند و به وصال با زیبایی و دانش و قدرت و شکوه و عشق مطلق برساند عاجز و ناتوان است.

دلایل شیوع این عرفان‌ها متعدد است. از مهم‌ترین این دلایل این است که ما مدل زندگی‌مان را داریم از غرب وارد می‌کنیم؛ از استفاده از تکنولوژی گرفته تا نهادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی. خوب نبودن این امربرای نخبگان ما محرز است. لذا پژوهشگاه‌هایی را داریم که با جدیت تمام در جست‌وجوی نظام اجتماعی اقتصادی و سیاسی اسلام هستند، اما به هر حال از نحوه شهرسازی‌مان گرفته تا نرم‌افزارهای حکومتی و اجرایی و مدیریتی جامعه‌مان را داریم از غرب می‌گیریم و علت‌اش این است که ساماندهی زندگی نیاز به دانش دارد و دانشی که ما داریم کاملا دانش غربی است و آنها هم در راستای ارزش‌های خودشان این دانش  را تولید کرده‌اند. بنابراین چون مدل زندگیمان غربی است، در معنویت هم نسبت به معنویت‌ غربی پذیراتر هستیم. زیرا انسجام ساحت‌های مختلف زندگی را در راستای ارزش‌های غربی حفظ می‌کند. لذا اکنون ما به راحتی معنویت غرب را میپذیریم و این معنویت با سایر نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی غرب تعریف شده و سازگار است.

متاسفانه عرفای ما نیز در ارتباط برقرار کردن با انسان امروز ناتوان هستند و نمی‌توانند وارد حوزه نیازها و انتظارات انسان امروز شوند. این باعث شده است که عرفان‌های دروغین به راحتی با انسان امروز حرف بزنند و ادبیاتشان را به ما تحمیل کنند. مثلا ما هیچ وقت تاثیرات عرفان را در شاد زیستن بیان نکردیم، به همین دلیل عرفان‌های دروغین توانسته‌اند جای عرفان‌ راستین را در برقراری ارتباط با مردم بگیرند. ما می‌توانیم  مباحثی را مثل اخلاق خلاقیت، اخلاق شاد زیستن و اخلاق موفقیت را مطرح کنیم، زیرا ظرفیت‌های بالایی در منابع عرفانی خود در این زمینه داریم. مثلاً حضرت علی علیه السلام می فرمایند: "من اخلَصَ  بلغ الآمال."  کسی که اخلاص بورزد به آرزوهایش میرسد. (غرر الحکم حدیث 7675) ما در اخلاق و معنویت و عرفانی که تاکنون داشته‌ایم کمتر نگاه و رویکرد پیامد‌گرانه داشته‌ایم، به این معنا که بیاییم  پیامد‌های مثبت اخلاقی زیستن، معنوی زیستن و عرفانی زیستن و حتی دینی زندگی کردن را معرفی کنیم. بیشتر نگاهمان وظیفه‌گروانه و تکلیف‌گروانه بوده است. یعنی گفتمان تکلیفی داشته‌ایم نه نتیجه‌گرایانه.

قصه عرفان‌های دروغین از آنجا شروع می‌شود که پس از کنار گذاشتن دین و اعتقادات مذهبی در غرب، بحران معنویت بنیاد تمدن غرب را متزلزل کرد و زندگی به سبک غربی برای مردم غیر قابل تحمل شد. در پی این بحران‌های معنوی و معرفتی جنبش‌های دانشجویی در دهه‌های 1960 و 1970 آمریکا و اروپا را فراگرفت. این امر باعث شد تمدن غرب در صدد ترمیم خودش برآید. یعنی بعد از سال‌ها کنار گذاشتن دین و کوشش در  جهت حذف معنویت و باور به عالم ماوراء ماده، مشکلات و بحران‌های روانی و اجتماعی متنوعی برای غرب پیش آمد که همه بر آمده از عدم پاسخگویی مدل زندگی مدرن به نیازهای ژرف انسانی بود.

هر مکتب عرفانی و معنوی یک بخش عملی و اخلاقی (Etical) دارد. ما در بخش اخلاقی و عملی عرفان و معنویت‌مان بسیار تکلیفی و تحت تأثیر گفتمان احکام شریعت بوده‌ایم. اگر یک مقدار این گفتمان را متحول کنیم و به سمت گفتمان‌های پیامد‌گروانه برویم به نظر می‌آید که می‌توانیم عرفان و معنویت اسلامی را چه در جامعه خودمان و چه در دنیا خیلی بیشتر تبلیغ کنیم. در بخش عرفان نظری هم بسیار پیچیده و پر اصطلاح گفته‌ایم و نوشته‌ایم و کمتر توانسته‌ایم در قالب رمان و متون ساده‌تر برای سطوح مختلف سنی    محصولات فرهنگی تولید کنیم. گذشته از این که اساساً نگاهمان به عرفان یک نگاه راز دارانه و با سرمشق  "آهسته بگو تا کسی نشنود." بوده است. در حالی که امروز روزگار عوض شده است و دیگر عرفان شاهد پرده نشین نیست و روزی است که می‌توان عرفان را فریاد زد همه عالم را به سوی آن فراخواند و ابعاد عمیق و معنوی اسلام را ترویج داد و دنیا تشنه این معانی و حقایق است و اگر به اصل دست نیابد به بدلی پناه می‌برد.


سخنرانی حمیدرضا مظاهری سیف- پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

 





  • کلمات کلیدی : عرفانهای کاذب

  • ::: چهارشنبه 88/8/27 ::: ساعت 1:45 صبح :::   توسط احمدرضا 
    نظرات شما: نظر