سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون دنیا به کسى روى آرد ، نیکوییهاى دیگران را بدو به عاریت سپارد ، و چون بدو پشت نماید ، خوبیهاى او را برباید . [نهج البلاغه]
 

 

 

عرفانهای کاذب

نخست: انجیل یعقوب
باب اول
(1) در تاریخ اسباط دوازده گانه اسرائیل مردى بسیار ثروتمند به نام یواخیم بود. او همه پیشکشى هاى خود به خداوند را دو برابر کرد، چون با خود گفت هر چه بر مال خود بیفزایم از آنِ همه مردم خواهد بود و پیشکشى که به خداوند تقدیم مى کنم باعث بخشش گناهان من مى شود.
(2) روز جشن بزرگ خداوند در پیش بود و بنى اسرائیل هدایاى خود را مى آوردند، پس آنان رو در روى یواخیم ایستادند و رئوبل ]رئوبن[ نیز او را مخاطب ساخته، گفت: «روا نیست که تو نخست، هدایاى خود را تقدیم کنى، چون تو ذریه اى در اسرائیل به جا نگذاشته اى». (3) پس یواخیم بسیار غمگین شده، راه افتاد و تاریخچه اسباط بنى اسرائیل را پى جویى کرده، با خود گفت: «من باید در این تاریخچه جستوجو کنم که آیا من تنها کسى هستم که از خود ذریه اى در اسرائیل به جا نگذاشته ام». پس دید که همه ابرار ذریه اى از خود به جا گذاشته اند. و پدر پدران، ابراهیم را به یاد آورد که خدا در سال هاى پایانى زندگى اش فرزندش اسحاق را به او عطا کرد. (4) و یواخیم به نهایت اندوهناک شده، نزد همسرش نرفت، بلکه به بیابان رفته، خیمه اى بر پا کرد و چهل شبانه روز روزه داشت[1] و با خود گفت: «به سوى غذا و نوشیدنى نخواهم رفت تا خدا به من نظر اندازد، پس غذا و نوشیدنى من دعا خواهد بود».[2]




  • کلمات کلیدی : عرفانهای کاذب

  • ::: سه شنبه 88/8/26 ::: ساعت 12:44 عصر :::   توسط احمدرضا 
    نظرات شما: نظر
    <      1   2   3   4